کد مطلب:164521 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

ذکر مصیبت فرزند پیغمبر آخر الزمان در فصل چهل و دوم از کتاب «شعیا»
و ترجمه ی آن به زبان پارسی این است:

ای فرزند حبیب من! به خواطر نرسانی كه در زحمت و مصیبت كه به مصلحتهای بسیار گرفتار شده ای، من تو را فراموش كرده خلاص نخواهم نمود، خواستم كه به واسطه ی تو حجت ها را بر همه ی مخلوقات تمام كنم، به این جهت تو را خلاص نكردم. و چنان ندانی كه من تو را فراموش كردم. اگر مادر فرزند را فراموش كند، من نیز تو را فراموش می كنم. بلكه اگر مادر فرزند را فراموش كند، من تو را فراموش نمی كنم. پس این است كه من به ید قدرت خود، تو را در آن شهر علم انداخته بودم، با ده نفر دیگر كه از آن در شهر علم به وجود می آیند، دیوارها و حصارهای آن شهر خواهند بود و آنان كه می خواهند كه نسل شما را منقطع كنند، ممكن نیست كه اراده ی خود را به اتمام رسانند، بلكه به نفاق و اعمال خود گرفتار از دنیا خواهند رفت.

تا اینكه می فرماید:

بعد از كلامی كه آن زمینی كه تعلق به تو داشت، كه به سبب منافقین خراب و بیابان شده بود، در آن وقت از وفور جمعیتی كه به تو خواهم داد، از برای سكن های ایشان تنگ خواهد بود، با آنكه آنانی كه در آن روز خون تو را از قبیل آب می آشامیدند، از روی زمین محو خواهم نمود، كه در آن زمان از آن فرزندانی، كه در وقتی كه خود را بی اولاد پنداشتی، از تو به وجود آمده اند، به گوش خواهی شنید كه به تو خواهند گفت وسعت همه ی زمین كم است از برای


آنكه درآن ساكن شویم، پس وسیع ساز آن را. پس تو در دل خود خواهی گفت، آنها را از برای من كه متولد گردانید، و حال آنكه خود را بی اولاد می پنداشتم. زیرا كه در وقتی كه دل از دنیا بركندم و اولاد خود را كشته و عیال خود را اسیر و سرگردان دیدم، گمان می كردم كه از من كسی در دنیا نخواهد ماند، زیرا كه هر كس دست از اعانت من برداشت و مرا تنها واگذاشتند. پس اینها كه حال می بینم كجا بودند؟! پس من كه خداوند توام به تو می فرمایم كه: بدان كه پس هنوز مانده است كه بیاید از زمانی كه ای بنده ی من، كه دست قدرت خود را به سوی عجمان دراز خواهم نمود و در میان آنها لوای خود را بلند خواهم ساخت، تا پسران تو را در میان بغلها و دختران تو را در بالای دوشهای خود به راه برند. پادشاهان مربی ایشان و زنان ایشان دایگان اولاد تو خواهند بود و روهای خود را بر خاك گذاشته تعظیم به تو خواهند نمود و خاك قدم تو را از راه اخلاص خواهند خورد و خواهند لیسید. و آن وقت خواهی دانست كه منم خداوند مهربان كه ممكن نیست بگذارم شرمنده شوند آنهائی كه امید خود را در من گذاشته اند.

تا اینكه می فرماید:

همه ی آنان كه دیوان تو را كرده اند، من به عدالت دیوان ایشان را خواهم كرد، و همه ی اولاد تو را مستخلص خواهم گردانید. به دشمنان تو گوشتهای خودشان را خواهم خورانید، وخون ایشان را از قبیل شراب صاف نشده به ایشان خواهم نوشانید؛ و این تنبیهی است كه به جهت ایشان در دنیا مقرر خواهم نمود.

و مخفی نیست كه صراحت این كلام و این مراتب را در حق حضرت سیدالشهداء ملاحظه كن و ببین چه نوع ظهور دارد؛ از خطاب به فرزند (حبیب من) و خبراز گرفتاری و مصیبت، و بودن او با ده نفر دیگر، كه برادرش امام حسن و نه نفر از اولاد سیدالشهداء كه ائمه ی اطهار بودند، در شهر علم، كه پیغمبر تصریح نموده كه: «انا مدینه


العلم و علی بابها.» [1] كه عبارت از پدرش امیرالمؤمنین است، و خبر دادن از اراده قطع نسل ایشان كه در كتابها و تواریخ ظاهر است، و بیابان شدن كوفه كه زمینی است كه به او تعلق داشت. چه حضرت امیرالمؤمنین فرمود كه:«مكه شهر خدا است و مدینه شهر پیغمبر است و كوفه شهر من است». و بسیار شدن اولاد آن حضرت، و ظهور قدرت الهی در حق او، در میان عجمان كه همه ی ایشان از شیعیان خاص او شدند و پادشاهان عجم در تعظیم و تضرع به خدمت او می كوشند كه در بلده ی طیبه ی قم كه دختر شش هفت ساله از نسل آن حضرت مدفون مسماه به فاطمه ملقبه به معصومه، دختر حضرت امام موسی كاظم، سلاطین ذوی الاقتدار چون به آن آستان رسیدند، ابتدا آن آستان را می بوسند و همه در آستان ملك پاسبان حضرت امام حسین - علیه السلام - سر خضوع بر خاك می گذارند. و در تربت مقدس آن حضرت، خدای تعالی شفا قرار داده تا صدق آنچه به شیعیان فرموده كه: «خاك قدم تو را خواهند لیسید». به ظهور رسد، و دشمنان آن حضرت چنان به جان هم افتادند كه همه گوشت و خون یكدیگر را خوردند، چنانكه از حكایات حجاج بن یوسف و شبث بن ربعی ملعون كه در كربلا حاضر بود و عبدالله بن زبیر و غیره ظاهر است و در رجعت نیز ظاهر خواهد شد.


[1] مناقب ابن مغازلي :85 - 80.